معنی فارسی pressel
B1ابزاری برای فشردن یا فشردهسازی مواد.
A device or tool used for compressing materials.
- NOUN
example
معنی(example):
من از یک پرس استفاده کردم تا ماده را فشرده کنم.
مثال:
I used a pressel to compress the material.
معنی(example):
یک پرس برای تولید محصولات خاص ضروری است.
مثال:
A pressel is essential for making certain products.
معنی فارسی کلمه pressel
:
ابزاری برای فشردن یا فشردهسازی مواد.