معنی فارسی pressureless

B1

بدون فشار، جایی که نیروی فشاری وجود ندارد.

Without pressure; a state or environment free from applied force.

example
معنی(example):

سیستم بدون فشار امکان عملکرد روان‌تری را فراهم کرد.

مثال:

The pressureless system allowed for a smoother operation.

معنی(example):

در یک محیط بدون فشار، تغییرات به تدریج اتفاق می‌افتند.

مثال:

In a pressureless environment, changes occur gradually.

معنی فارسی کلمه pressureless

: معنی pressureless به فارسی

بدون فشار، جایی که نیروی فشاری وجود ندارد.