معنی فارسی presufficiency

B1

حالت یا کیفیت داشتن منابع یا توانایی‌های کافی قبل از وقوع یک رویداد.

The quality of having sufficient resources or capabilities before a certain event.

example
معنی(example):

کفاف منابع پیش‌وجود، اجازه شروع روان پروژه را داد.

مثال:

The presufficiency of resources allowed for a smooth project launch.

معنی(example):

کفاف مهارت‌های او، او را به یک نامزد ایده‌آل تبدیل کرد.

مثال:

Her presufficiency in skills made her an ideal candidate.

معنی فارسی کلمه presufficiency

: معنی presufficiency به فارسی

حالت یا کیفیت داشتن منابع یا توانایی‌های کافی قبل از وقوع یک رویداد.