معنی فارسی presufficient

B1

وضعیتی که در آن مقدار کافی از چیزی در دسترس است قبل از رویداد خاص.

Having enough of something in place prior to a specific event or condition.

example
معنی(example):

اقدامات کافی انجام شده، به جلوگیری از مشکلات آینده کمک کرد.

مثال:

The presufficient measures taken helped avoid future problems.

معنی(example):

دانش کافی او، او را برای هر چالشی آماده کرده بود.

مثال:

Her presufficient knowledge prepared her for any challenges.

معنی فارسی کلمه presufficient

: معنی presufficient به فارسی

وضعیتی که در آن مقدار کافی از چیزی در دسترس است قبل از رویداد خاص.