معنی فارسی priggism
B2دمدمی مزاجی، تمایل به ظاهرسازی و خودبزرگبینی در مواقعی که دیگران عمل نادرستی انجام میدهند.
The quality of being overly concerned with propriety and correctness.
- NOUN
example
معنی(example):
او با اصلاح اشتباهات همه نشان داد که فردی دمدمی مزاج است.
مثال:
He showed priggism by correcting everyone's mistakes.
معنی(example):
دمدمی مزاج بودن او باعث شد که میان دوستانش محبوب نباشد.
مثال:
Her priggism made her unpopular among her friends.
معنی فارسی کلمه priggism
:
دمدمی مزاجی، تمایل به ظاهرسازی و خودبزرگبینی در مواقعی که دیگران عمل نادرستی انجام میدهند.