معنی فارسی priorates
B2جمع واژه «priorate» که به مقامهای رهبری در ديرها اشاره دارد.
Plural form of priorate, referring to multiple such offices or positions.
- NOUN
example
معنی(example):
ديرهای مختلفی در سراسر کشور تأسیس شدند.
مثال:
Various priorates were established across the country.
معنی(example):
هر دير تحت مجموعهای از قوانین خاص خود فعالیت میکرد.
مثال:
Each priorate operated under its own set of rules.
معنی فارسی کلمه priorates
:
جمع واژه «priorate» که به مقامهای رهبری در ديرها اشاره دارد.