معنی فارسی prisonbreak

B1

فرار از زندان، عمل یا تلاش برای فرار از زندان به هر طریق ممکن.

An escape from prison, usually involving planning and risk.

example
معنی(example):

شخصیت اصلی برنامه‌ریزی کرده بود تا از زندان فرار کند.

مثال:

The main character planned a prison break to escape.

معنی(example):

فیلم درباره یک فرار جسورانه از زندان بود.

مثال:

The movie was about a daring prison break.

معنی فارسی کلمه prisonbreak

: معنی prisonbreak به فارسی

فرار از زندان، عمل یا تلاش برای فرار از زندان به هر طریق ممکن.