معنی فارسی probosciform

B2

دارای یا مرتبط با شکل یا ساختار پروبوسید، به ویژه در مورد حشرات.

Having or relating to the shape or structure of a proboscis, especially with regard to insects.

example
معنی(example):

پروانه دارای بخشی از دهان پروبوسیدفرم بود که به آن اجازه می‌داد شهد را استخراج کند.

مثال:

The butterfly had a probosciform mouthpart that allowed it to extract nectar.

معنی(example):

بسیاری از حشرات تطبیق‌های پروبوسیدفرم برای تغذیه دارند.

مثال:

Many insects have probosciform adaptations for feeding.

معنی فارسی کلمه probosciform

: معنی probosciform به فارسی

دارای یا مرتبط با شکل یا ساختار پروبوسید، به ویژه در مورد حشرات.