معنی فارسی processioning

B1

حرکت به شکل مراسمی، شرکت در یک مراسم یا رژه به شکل دسته‌جمعی.

The act of participating in a procession.

example
معنی(example):

آنها در حال حرکت به شکل مراسمی در خیابان برای جشنواره هستند.

مثال:

They are processioning down the street for the festival.

معنی(example):

اجتماع به منظور گرامیداشت میراث خود به شکل مراسمی حرکت می‌کند.

مثال:

The community is processioning to celebrate their heritage.

معنی فارسی کلمه processioning

: معنی processioning به فارسی

حرکت به شکل مراسمی، شرکت در یک مراسم یا رژه به شکل دسته‌جمعی.