معنی فارسی processioner
B1مراسمدار، فردی که در یک مراسم یا رژه شرکت میکند.
A person who participates in a procession, often in a ceremonial role.
- NOUN
example
معنی(example):
مراسمدار با افتخار بنر را حمل کرد.
مثال:
The processioner carried the banner proudly.
معنی(example):
به عنوان یک مراسمدار، او یک لباس مخصوص پوشید.
مثال:
As a processioner, he wore a special costume.
معنی فارسی کلمه processioner
:
مراسمدار، فردی که در یک مراسم یا رژه شرکت میکند.