معنی فارسی prodromata
B1چندین مرحله مقدماتی برای یک بیماری یا وضعیت.
Plural of prodroma; the initial symptoms or indicators of a disease.
- NOUN
example
معنی(example):
نشانههای مقدماتی این وضعیت میتواند از فردی به فرد دیگر متفاوت باشد.
مثال:
The prodromata of the condition can vary from person to person.
معنی(example):
در این مطالعه، الگوهای نشانههای مقدماتی مشاهدهشده را تحلیل کردیم.
مثال:
In this study, we analyzed the prodromata patterns observed.
معنی فارسی کلمه prodromata
:
چندین مرحله مقدماتی برای یک بیماری یا وضعیت.