معنی فارسی prohibitionary
B1ممنوعیتی، مربوط به قوانین یا دستورالعملهایی که ورود یا انجام چیزی را منع میکنند.
Related to laws or regulations that prohibit certain actions.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
قوانین ممنوعیت برای کاهش فعالیتهای غیرقانونی تصویب شدند.
مثال:
Prohibitionary laws were enacted to curb illegal activities.
معنی(example):
اقدامات ممنوعیت از سوی عموم مورد انتقاد قرار گرفت.
مثال:
The prohibitionary measures faced criticism from the public.
معنی فارسی کلمه prohibitionary
:
ممنوعیتی، مربوط به قوانین یا دستورالعملهایی که ورود یا انجام چیزی را منع میکنند.