معنی فارسی prohibitionism
B1ممنوعیتگرایی، اصول و باورهایی که به قوانین منع و محدودیتهای اجتماعی تأکید دارند.
A philosophy or movement advocating for prohibitive laws or regulations.
- NOUN
example
معنی(example):
ممنوعیتی ناشی از تصمیم برای اعمال استانداردهای اخلاقی است.
مثال:
Prohibitionism stems from a desire to enforce moral standards.
معنی(example):
جنبش به سمت ممنوعیت در اوایل قرن بیستم رشد کرد.
مثال:
The movement towards prohibitionism grew in the early 20th century.
معنی فارسی کلمه prohibitionism
:
ممنوعیتگرایی، اصول و باورهایی که به قوانین منع و محدودیتهای اجتماعی تأکید دارند.