معنی فارسی prolify
B1به معنای ارائه یا تنظیم به شکلی که فهم آن آسانتر شود.
To express or format something in a clearer or simpler way.
- VERB
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت اطلاعات را به صورت پرفرلی تنظیم کند تا فهم آن آسانتر شود.
مثال:
He decided to profily the information for easier understanding.
معنی(example):
راهنما مفاهیم پیچیده را برای حضار به صورت پرفرلی واضح خواهد کرد.
مثال:
The guide will profily the complex concepts for the audience.
معنی فارسی کلمه prolify
:
به معنای ارائه یا تنظیم به شکلی که فهم آن آسانتر شود.