معنی فارسی prolifical

C2

مرتبط با تکثیر یا تولید فراوان.

Relating to or characterized by profuse production.

example
معنی(example):

انرژی پرفرلی هنرمند منجر به خلق آثار جدید بسیاری شد.

مثال:

The artist's prolifical energy led to many new creations.

معنی(example):

او به خاطر مشارکت‌های پرفرلی‌اش در علم شناخته شده بود.

مثال:

He was known for his prolifical contributions to science.

معنی فارسی کلمه prolifical

: معنی prolifical به فارسی

مرتبط با تکثیر یا تولید فراوان.