معنی فارسی promiscuously
B1به معنای رفتار کردن به طور آزاد و بدون محدودیت در روابط جنسی.
In a manner characterized by a lack of discrimination; indiscriminately.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در مهمانی به طور پرماجراجویی رفتار کرد.
مثال:
She behaved promiscuously at the party.
معنی(example):
او به عنوان کسی که بدون تعهد به طور پرماجراجویی قرار ملاقات میکند شناخته میشد.
مثال:
He was known to date promiscuously without commitment.
معنی فارسی کلمه promiscuously
:
به معنای رفتار کردن به طور آزاد و بدون محدودیت در روابط جنسی.