معنی فارسی propended
B1مطرح شده، به کار گیری ایده یا نظریه پس از بحث و بررسی.
Having proposed or suggested something.
- VERB
example
معنی(example):
دانشمند در کنفرانس بینشهای خود را مطرح کرد.
مثال:
The scholar propended his insights at the conference.
معنی(example):
او چندین راهحل را در طول جلسه مطرح کرده بود.
مثال:
He had propended several solutions during the meeting.
معنی فارسی کلمه propended
:
مطرح شده، به کار گیری ایده یا نظریه پس از بحث و بررسی.