معنی فارسی propending

B1

پیشرفت در یک عمل یا وضعیت، یادآوری این که در حال فرایند پیشرفت هستید.

Moving or leaning forward or in a positive direction.

example
معنی(example):

سواحل پرچین رودخانه با گل‌های وحشی پوشیده شده بود.

مثال:

The river's propending banks were covered in wildflowers.

معنی(example):

ایده‌های در حال پیشرفت می‌توانند به راه‌حل‌های خلاقانه در هنر منجر شوند.

مثال:

Propending ideas can lead to creative solutions in art.

معنی فارسی کلمه propending

: معنی propending به فارسی

پیشرفت در یک عمل یا وضعیت، یادآوری این که در حال فرایند پیشرفت هستید.