معنی فارسی protistic
B1پروتیستی، مربوط به موجودات زنده پروتیست و ویژگیهای آنها.
Relating to or characteristic of protists.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تحقیق بر روی شکلهای زندگی پروتیستی متمرکز بود.
مثال:
The study focused on protistic life forms.
معنی(example):
ویژگیهای پروتیستی برای طبقه بندی ضروری هستند.
مثال:
Protistic characteristics are essential for classification.
معنی فارسی کلمه protistic
:
پروتیستی، مربوط به موجودات زنده پروتیست و ویژگیهای آنها.