معنی فارسی protrusively
B1به گونهای که چیزی به وضوح و به صورت برجسته به جلو میزند یا توی چشم میآید.
In a manner that sticks out or is prominently noticeable.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بهطور برآمده صحبت کرد و بر نکات اصلیاش تأکید کرد.
مثال:
He spoke protrusively, emphasizing his main points.
معنی(example):
این طراحی بهطور برآمدهای از سبکهای سنتی متمایز است.
مثال:
The design protrusively stands out from traditional styles.
معنی فارسی کلمه protrusively
:
به گونهای که چیزی به وضوح و به صورت برجسته به جلو میزند یا توی چشم میآید.