معنی فارسی proxically
B1بهصورت غیرمستقیم، بهویژه در موقعیتهایی که تحلیل یا ارزیابی از طریق واسطه یا نماینده انجام میشود.
In a manner that is indirect or through a representative.
- ADVERB
example
معنی(example):
دادهها بهطور پروکسی بررسی شدند تا روابط مشخص شود.
مثال:
The data was analyzed proxically to determine the relationship.
معنی(example):
این مطالعه نتایج را بهطور پروکسی بررسی کرد نه مستقیم.
مثال:
The study examined results proxically rather than directly.
معنی فارسی کلمه proxically
:
بهصورت غیرمستقیم، بهویژه در موقعیتهایی که تحلیل یا ارزیابی از طریق واسطه یا نماینده انجام میشود.