معنی فارسی proxying

B1

عملی که در آن یک فرد یا سیستم به نمایندگی از شخص یا سیستم دیگر کار می‌کند.

The act of acting on behalf of another person or system, often in the context of internet usage or delegation.

example
معنی(example):

او در جلسه به نمایندگی از رئیسی‌اش پروکسی می‌کند.

مثال:

He is proxying for his boss at the meeting.

معنی(example):

پروکسی کردن به کاربران اجازه می‌دهد تا به محتوای محدود دسترسی پیدا کنند.

مثال:

Proxying allows users to access restricted content.

معنی فارسی کلمه proxying

: معنی proxying به فارسی

عملی که در آن یک فرد یا سیستم به نمایندگی از شخص یا سیستم دیگر کار می‌کند.