معنی فارسی proxied

B2

عملی که در آن اجازه یا اختیار شخصی به نماینده‌ای دیگر داده می‌شود تا به نمایندگی از او عمل کند.

To act on behalf of someone else, often for delegation or representation purposes.

example
معنی(example):

درخواست‌ها از طریق یک سرور امن پروکسی شدند.

مثال:

The requests were proxied through a secure server.

معنی(example):

او رأی خود را به یک همکار مورد اعتماد پروکسی کرد.

مثال:

She proxied her vote to a trusted colleague.

معنی فارسی کلمه proxied

: معنی proxied به فارسی

عملی که در آن اجازه یا اختیار شخصی به نماینده‌ای دیگر داده می‌شود تا به نمایندگی از او عمل کند.