معنی فارسی prussianizer

B2

پرسیادی‌کننده، شخصی که فرهنگ یا سیستم را به سمت اصول پروسی تغییر می‌دهد.

An agent or person who modifies or influences something to reflect Prussian values.

example
معنی(example):

پرسیادی‌کننده هدفش تغییر نظام آموزشی بود.

مثال:

The prussianizer aimed to reshape the educational system.

معنی(example):

به عنوان یک پرسیادی‌کننده، او به دنبال القای انضباط در نیروی کار بود.

مثال:

As a prussianizer, he sought to instill discipline in the workforce.

معنی فارسی کلمه prussianizer

: معنی prussianizer به فارسی

پرسیادی‌کننده، شخصی که فرهنگ یا سیستم را به سمت اصول پروسی تغییر می‌دهد.