معنی فارسی purificant
B1موادی که برای پاکسازی یا تصفیه استفاده میشوند.
A substance that purifies or cleanses.
- NOUN
example
معنی(example):
محلول پاککنندهای که در درمان استفاده شد، بسیار مؤثر بود.
مثال:
The purificant used in the treatment was highly effective.
معنی(example):
او در مورد پاککنندههای مختلف تحقیق کرد تا بهترین گزینه را برای پروژه پیدا کند.
مثال:
He researched various purificants to find the best one for the project.
معنی فارسی کلمه purificant
:
موادی که برای پاکسازی یا تصفیه استفاده میشوند.