معنی فارسی quizzically

B1

به طرز سوالی یا کنجکاوانه، به ویژه وقتی که نسبت به چیزی تردید یا عدم‌اطمینان وجود دارد.

In a manner that expresses doubt or curiosity.

example
معنی(example):

او با یک نگاه سوالی به من نگاه کرد وقتی از او سوالی پرسیدم.

مثال:

She looked at me quizzically when I asked her a question.

معنی(example):

او با لبخند سوالی، نسبت به چیزی که باید بگوید، ناامن بود.

مثال:

He smiled quizzically, unsure of what to say next.

معنی فارسی کلمه quizzically

: معنی quizzically به فارسی

به طرز سوالی یا کنجکاوانه، به ویژه وقتی که نسبت به چیزی تردید یا عدم‌اطمینان وجود دارد.