معنی فارسی racegoing
B1عمل رفتن به مسابقات اسبدوانی.
The activity of attending horse races, often as a social event.
- NOUN
example
معنی(example):
رفتن به مسابقات اسبدوانی برای بسیاری از علاقهمندان به اسبها یک تفریح محبوب است.
مثال:
Racegoing is a popular pastime for many horse enthusiasts.
معنی(example):
او هر آخر هفته با دوستانش به مسابقات اسبدوانی میرود.
مثال:
She enjoys racegoing every weekend with her friends.
معنی فارسی کلمه racegoing
:
عمل رفتن به مسابقات اسبدوانی.