معنی فارسی ratcatching

B1

عمل یا حرفه‌ای که در آن موش‌ها گرفته می‌شوند.

The act or profession of catching rats.

example
معنی(example):

گربه‌سان گیری شغف مهمی در مناطق شهری است.

مثال:

Ratcatching is an important job in urban areas.

معنی(example):

او تجربه‌ای در گربه‌سان گیری و کنترل آفات دارد.

مثال:

He has experience in ratcatching and pest control.

معنی فارسی کلمه ratcatching

: معنی ratcatching به فارسی

عمل یا حرفه‌ای که در آن موش‌ها گرفته می‌شوند.