معنی فارسی re-aligning

B1

عملی که برای اصلاح و تغییر جهت اهداف یا اولویت‌ها صورت می‌گیرد.

The act of adjusting something again to improve focus or effectiveness.

example
معنی(example):

تیم در حال دوباره تنظیم کردن اهدافش برای سال مالی جدید است.

مثال:

The team is re-aligning its objectives for the new fiscal year.

معنی(example):

دوباره تنظیم کردن اولویت‌هایتان می‌تواند به شما کمک کند بر روی مهم‌ترین موارد تمرکز کنید.

مثال:

Re-aligning your priorities can help you focus on what matters most.

معنی فارسی کلمه re-aligning

: معنی re-aligning به فارسی

عملی که برای اصلاح و تغییر جهت اهداف یا اولویت‌ها صورت می‌گیرد.