معنی فارسی re-aligned

B1

دوباره تنظیم‌ شده، به ویژه به معنای تغییر ساختار یا جایگاه برای بهبود کارایی.

Adjusted again for a more effective arrangement or structure.

example
معنی(example):

پس از ادغام، بخش‌ها دوباره تنظیم شدند تا همکاری را افزایش دهند.

مثال:

After the merger, the departments were re-aligned to enhance cooperation.

معنی(example):

هنرمند عناصر نقاشی را دوباره تنظیم کرد تا ترکیب بهتری ایجاد کند.

مثال:

The artist re-aligned the elements of the painting for better composition.

معنی فارسی کلمه re-aligned

: معنی re-aligned به فارسی

دوباره تنظیم‌ شده، به ویژه به معنای تغییر ساختار یا جایگاه برای بهبود کارایی.