معنی فارسی re-aligns

B1

عمل دوباره تنظیم کردن، به ویژه در موقعیت‌هایی که نیاز به بررسی و تنظیم مجدد وجود دارد.

The act of adjusting or correcting something to achieve a proper alignment.

example
معنی(example):

او هر سه ماه یک بار اهداف را دوباره تنظیم می‌کند تا اطمینان حاصل کند که با مأموریت همخوانی دارد.

مثال:

He re-aligns the goals every quarter to ensure alignment with the mission.

معنی(example):

او به طور منظم زمان‌بندی‌ پروژه‌ها را دوباره تنظیم می‌کند.

مثال:

She re-aligns the project timelines regularly.

معنی فارسی کلمه re-aligns

: معنی re-aligns به فارسی

عمل دوباره تنظیم کردن، به ویژه در موقعیت‌هایی که نیاز به بررسی و تنظیم مجدد وجود دارد.