معنی فارسی re-living

B1

دوباره زندگی کردن، به معنای تجربه مجدد یک وضعیت یا احساس.

The act of experiencing something again.

example
معنی(example):

دوباره زندگی کردن آن لحظه‌ها به او شادی می‌دهد.

مثال:

Re-living those moments brings her joy.

معنی(example):

او هیجان روز فارغ‌التحصیلی‌اش را دوباره زندگی می‌کند.

مثال:

He is re-living the excitement of his graduation day.

معنی فارسی کلمه re-living

: معنی re-living به فارسی

دوباره زندگی کردن، به معنای تجربه مجدد یک وضعیت یا احساس.