معنی فارسی rebalancing
B1متعادل کردن، به عمل تنظیم مجدد یا تغییر تعادل چیزها به منظور رسیدن به نتیجه مطلوب اشاره دارد.
The process of making changes to restore balance or stability.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To balance again.
noun
معنی(noun):
The act or process of restoring balance.
example
معنی(example):
متعادل کردن پرتفوی به کاهش ریسک کمک کرد.
مثال:
Rebalancing the portfolio helped reduce risk.
معنی(example):
متعادل کردن قدرت بین تیمها ضروری بود.
مثال:
The rebalancing of power among the teams was necessary.
معنی فارسی کلمه rebalancing
:
متعادل کردن، به عمل تنظیم مجدد یا تغییر تعادل چیزها به منظور رسیدن به نتیجه مطلوب اشاره دارد.