معنی فارسی rebranched

B1

به معنای تغییر ساختار یا ایجاد بخش‌های جدید در یک سازمان یا سیستم.

Having undergone a restructuring process to form new branches or divisions.

example
معنی(example):

سازمان دوباره شاخه‌بندی شد تا شامل چندین بخش جدید شود.

مثال:

The organization rebranched to include several new departments.

معنی(example):

پس از ادغام، شرکت دوباره شاخه‌بندی شد تا کارایی را بهبود بخشد.

مثال:

After the merger, the company was rebranched to improve efficiency.

معنی فارسی کلمه rebranched

: معنی rebranched به فارسی

به معنای تغییر ساختار یا ایجاد بخش‌های جدید در یک سازمان یا سیستم.