معنی فارسی rebranches

B1

به وجود آمدن شاخه‌های جدید که بخشی از فرایند رشد یا تغییر است.

To actively create new branches or divisions as part of a growth or adaptation process.

example
معنی(example):

گلنار هر بهار دوباره شاخه‌دار می‌شود و رشد جدیدی تولید می‌کند.

مثال:

The plant rebranches every spring, producing new growth.

معنی(example):

شرکت به‌طور منظم دوباره شاخه‌بندی می‌کند تا با تغییرات بازار سازگار شود.

مثال:

The company rebranches regularly to adapt to market changes.

معنی فارسی کلمه rebranches

: معنی rebranches به فارسی

به وجود آمدن شاخه‌های جدید که بخشی از فرایند رشد یا تغییر است.