معنی فارسی rebronze
B1دوباره برنز کردن چیزی.
To bronze again.
- VERB
example
معنی(example):
هنرمند برنامهریزی کرد تا بعد از ترمیم، مجسمه را دوباره برنز کند.
مثال:
The artist planned to rebronze the statue after the restoration.
معنی(example):
او تصمیم گرفت مدال قدیمی را دوباره برنز کند تا ظاهر آن بهتر شود.
مثال:
He decided to rebronze the old medal to enhance its appearance.
معنی فارسی کلمه rebronze
:
دوباره برنز کردن چیزی.