معنی فارسی rebrown
B1به رنگ قهوهای دوباره درآمدن.
To turn brown again.
- VERB
example
معنی(example):
برگها شروع به قهوهای شدن کردند وقتی تابستان به پاییز تبدیل شد.
مثال:
The leaves began to rebrown as summer turned to autumn.
معنی(example):
او نانوایی را تماشا کرد که وقتی در فر بود قهوهای شد.
مثال:
She watched the bread rebrown as it toasted in the oven.
معنی فارسی کلمه rebrown
:
به رنگ قهوهای دوباره درآمدن.