معنی فارسی reenlarged

B1

دوباره بزرگ شدن، به حالت قبل بازگشتن یا افزایش اندازه به طور مجدد.

To make something larger again.

example
معنی(example):

پس از از دست دادن هوا، بالن دوباره بزرگ شد.

مثال:

The balloon was reenlarged after losing air.

معنی(example):

شرکت کارخانه خود را برای پاسخگویی به تقاضا دوباره بزرگ کرد.

مثال:

The company reenlarged its factory to meet demand.

معنی فارسی کلمه reenlarged

: معنی reenlarged به فارسی

دوباره بزرگ شدن، به حالت قبل بازگشتن یا افزایش اندازه به طور مجدد.