معنی فارسی reenlighted

B1

عمل دوباره روشن کردن، به خصوص وقتی که نور یا منبع نور خاموش شده باشد.

To light something again.

example
معنی(example):

مسیر به وسیله چراغ‌های جدید دوباره روشن شد.

مثال:

The path was reenlighted with new lamps.

معنی(example):

پارک برای رویدادهای شبانه دوباره روشن شد.

مثال:

The park was reenlighted for the evening events.

معنی فارسی کلمه reenlighted

: معنی reenlighted به فارسی

عمل دوباره روشن کردن، به خصوص وقتی که نور یا منبع نور خاموش شده باشد.