معنی فارسی reflectionist
C1کسی که به بررسی و تحلیل افکار و احساسات خود میپردازد.
A person who reflects deeply on their beliefs and experiences, often for self-improvement.
- NOUN
example
معنی(example):
به عنوان یک بازتابنگار، او اغلب افکارش را تجزیه و تحلیل میکند.
مثال:
As a reflectionist, she often analyzes her thoughts.
معنی(example):
بازتابنگاران به اهمیت خودآگاهی باور دارند.
مثال:
Reflectionists believe in the importance of self-awareness.
معنی فارسی کلمه reflectionist
:
کسی که به بررسی و تحلیل افکار و احساسات خود میپردازد.