معنی فارسی regimentaled

B1

دوره‌ای که با دقت و نظم خاصی مدیریت می‌شود.

Controlled or organized in a strict and effective manner.

example
معنی(example):

برنامه آموزشی منظم کمک کرد تا نیروهای جذب‌شده برای دوره آموزشی آماده شوند.

مثال:

The regimentaled training schedule helped the recruits prepare for boot camp.

معنی(example):

او زندگی منظم را به منظور حفظ انضباط ترجیح می‌داد.

مثال:

He preferred a regimentaled lifestyle to maintain discipline.

معنی فارسی کلمه regimentaled

: معنی regimentaled به فارسی

دوره‌ای که با دقت و نظم خاصی مدیریت می‌شود.