معنی فارسی regulative
B1تنظیمی، چیزی که به قوانین و مقررات اشاره دارد و برای کنترل و مدیریت رفتارها و فعالیتها مورد استفاده قرار میگیرد.
Related to or characterized by regulation; controlling.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
چارچوب تنظیمی راهنمایی میکند که شرکتها چگونه باید عمل کنند.
مثال:
The regulative framework guides how companies should operate.
معنی(example):
اصول تنظیمی برای حفظ نظم در جامعه ضروری هستند.
مثال:
Regulative principles are necessary for maintaining order in society.
معنی فارسی کلمه regulative
:
تنظیمی، چیزی که به قوانین و مقررات اشاره دارد و برای کنترل و مدیریت رفتارها و فعالیتها مورد استفاده قرار میگیرد.