معنی فارسی reimplant
B1دوباره نصب کردن یا کار گذاشتن یک جسم یا دستگاه.
To place or fix something into a position again, often in a medical context.
- VERB
example
معنی(example):
پزشک قصد دارد دستگاه را در طول عمل جراحی دوباره کار گذاشته شود.
مثال:
The doctor plans to reimplant the device during the surgery.
معنی(example):
آنها نیاز دارند حسگر را دوباره کار بگذارند تا عملکرد آن را دوباره بازگردانند.
مثال:
They need to reimplant the sensor to restore its functionality.
معنی فارسی کلمه reimplant
:
دوباره نصب کردن یا کار گذاشتن یک جسم یا دستگاه.