معنی فارسی reinfluence

B2

تأثیرگذاری دوباره، بازپس گرفتن نفوذ خود بر روی یک گروه یا فرد.

To influence again, especially in a way that alters previous perceptions or decisions.

example
معنی(example):

هدف آنها تأثیرگذاری دوباره بر افکار عمومی در مسائل محیط زیست است.

مثال:

Their goal is to reinfluence public opinion on environmental issues.

معنی(example):

این کمپین هدف دارد تا دوباره بر رأی‌دهندگان قبل از انتخابات تأثیر بگذارد.

مثال:

The campaign aims to reinfluence voters before the election.

معنی فارسی کلمه reinfluence

: معنی reinfluence به فارسی

تأثیرگذاری دوباره، بازپس گرفتن نفوذ خود بر روی یک گروه یا فرد.