معنی فارسی reingratiate

B2

دوباره خود را به کسی نزدیک کردن یا جلب محبت او کردن، به ویژه پس از بروز سوءتفاهم یا مشکل.

To bring oneself back into favor with someone after a lapse.

example
معنی(example):

او سعی کرد بعد از سوءتفاهم دوباره خودش را به رئیسش نزدیک کند.

مثال:

He tried to reingratiate himself with his boss after the misunderstanding.

معنی(example):

سخت است که دوباره با کسی که اعتماد شکسته شده نزدیک شوید.

مثال:

It's difficult to reingratiate with someone once trust is broken.

معنی فارسی کلمه reingratiate

: معنی reingratiate به فارسی

دوباره خود را به کسی نزدیک کردن یا جلب محبت او کردن، به ویژه پس از بروز سوءتفاهم یا مشکل.