معنی فارسی reinvoking
B1عمل دوباره فراخوانی کردن چیزی که قبلاً مورد بحث قرار گرفته است.
The act of invoking something again.
- VERB
example
معنی(example):
معلم در حال دوباره مطرح کردن قوانینی است که درباره آنها بحث کردیم.
مثال:
The teacher is reinvoking the rules we discussed.
معنی(example):
دوباره مطرح کردن ایده میتواند به تقویت استدلال کمک کند.
مثال:
Reinvoking the idea can help strengthen the argument.
معنی فارسی کلمه reinvoking
:
عمل دوباره فراخوانی کردن چیزی که قبلاً مورد بحث قرار گرفته است.