معنی فارسی rejustify

B1

دوباره توجیه کردن، ارائه دلایل مجدد برای حمایت از یک عمل یا نظریه.

To justify again, usually by providing new arguments or evidence.

example
معنی(example):

او تلاش کرد تصمیمش را پس از دریافت بازخورد دوباره توجیه کند.

مثال:

He tried to rejustify his decision after receiving feedback.

معنی(example):

توجیه ادعاهای خود با شواهد قوی مجدد مهم است.

مثال:

It's important to rejustify your claims with solid evidence.

معنی فارسی کلمه rejustify

: معنی rejustify به فارسی

دوباره توجیه کردن، ارائه دلایل مجدد برای حمایت از یک عمل یا نظریه.