معنی فارسی relaxatory
B1آرامشبخش، چیز یا فعالیتی که برای ایجاد آرامش طراحی شده است.
Something that is designed to create a peaceful and relaxing environment.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اسپا یک تجربه آرامشبخش برای مهمانانش ارائه میدهد.
مثال:
The spa offers a relaxatory experience for its guests.
معنی(example):
او موسیقی ملایم پخش میکند تا جوی آرامشبخش تر ایجاد کند.
مثال:
He plays soft music for a more relaxatory atmosphere.
معنی فارسی کلمه relaxatory
:
آرامشبخش، چیز یا فعالیتی که برای ایجاد آرامش طراحی شده است.