معنی فارسی repicture
B1دوباره تصویر کردن، مجدداً به تصویر کشیدن چیزی در ذهن یا در واقعیت.
To create a new or revised image of something, either mentally or visually.
- VERB
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت صحنه را در ذهنش دوباره تصویر کند.
مثال:
She decided to repicture the scene in her mind.
معنی(example):
او سعی کرد خاطرات کودکیاش را دوباره تصویر کند.
مثال:
He tried to repicture his childhood memories.
معنی فارسی کلمه repicture
:
دوباره تصویر کردن، مجدداً به تصویر کشیدن چیزی در ذهن یا در واقعیت.