معنی فارسی residuous

B2

باقیمانده، موادی که پس از فرایند اصلی باقی می‌مانند.

Characterized by being a residue; remaining after the main substance has been taken away.

example
معنی(example):

قسمت‌های باقیمانده گیاه در طول پردازش حذف می‌شوند.

مثال:

The residuous parts of the plant are removed during processing.

معنی(example):

مواد باقیمانده می‌توانند بر محیط زیست تأثیر بگذارند.

مثال:

Residuous substances can affect the environment.

معنی فارسی کلمه residuous

: معنی residuous به فارسی

باقیمانده، موادی که پس از فرایند اصلی باقی می‌مانند.